با نگاه تو
با نگاهِ تو، غرقِ گل شود
باغِ کهکشان ازجوانه ام
خنده ای بزن، تا که بگذرد
ازستاره، بانگِ ترانه ام
*
ای سکوتِ من، آشنای تو
ذرّه ذرّه ام، جای پای تو
بدرِ جلوه شو، چَرخَکی بزن
در سکوتِ پاکِ شبانه ام
*
ای که ازطرب، دشت وبازه ای
شادوپُرگلی، پاک وتازه ای
من دوان دوان، سوی دامنت
چون زلالِ جویِ روانه ام
*
خنده می زند، دردلم زمان
چون نسیمِ مستِ سحرگهان
گرکه یاسِ من! غرق گل شوی
گر که سرنهی، روی شانه ام
*
دشتِ لاله ای، پُر پیاله ای
چون شقایقی، قلبِ عاشقی
همچو آتشی، سرخ و سرکشی
شعله ای تو و من زبانه ام.
رضا افضلی
1365