اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

با آسمانی نقره بار و آفتابی( رضا افضلی




رنگ ها

**
با آسمانی نقره بار و آفتابی
پاشد بهاران، روی هستی رنگ ها را

باران و گرما سبزه می بافد به نرمی
پوشد به مخمل، دشت و خاک و سنگ ها را

سبزو طلایی، سرخ و زرد و لاجوردی
روید به دشت و بیشه ها،گل های خودرو

با آن همه رنگِ«نمی دانم چه اش نام»
با آن همه عطرِ «نمی دانم چه اش بو»

هرلحظه گل های سپید برف مانند
تابد زلای سبزه هاچون آذرخشی

می خواندَت باخنده دریای لطافت
با دامنِ سبز و گریبانِ بنفشی

بال و پر پروانه ها، رنگین کمانی است
گاهی نهان رنگی به بال و گاه پیدا

از بس که همرنگ اند با گل های رنگین
هر شاپرک گم می شود در جمعِ گل ها.

 

رضا افضلی

3/10/ 83

با آسمانی نقره بار و آفتابی(رضا افضلی)

رنگ ها


**

با آسمانی نقره بار و آفتابی

پاشد بهاران، روی هستی رنگ ها را

باران و گرما سبزه می بافد به نرمی

پوشد به مخمل، دشت و خاک و سنگ ها را

سبزو طلایی، سرخ و زرد و لاجوردی

روید به دشت و بیشه ها،گل های خودرو

با آن همه رنگِ«نمی دانم چه اش نام»

با آن همه عطرِ «نمی دانم چه اش بو»

هرلحظه گل های سپید برف مانند

تابد زلای سبزه هاچون آذرخشی

می خواندَت باخنده دریای لطافت

با دامنِ سبز و گریبانِ بنفشی

بال و پر پروانه ها، رنگین کمانی است

گاهی نهان رنگی به بال و گاه پیدا

از بس که همرنگ اند با گل های رنگین

هر شاپرک گم می شود در جمعِ گل ها.



 


رضا افضلی