اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

کارگردان پشت دیوار بلند سن، نشسته( رضا افضلی )


پشت دیوار بلند سن

**
کارگردان،
پشت دیوار بلند سن، نشسته

می دهد فرمان
یک یک آدم ها

با سفارش های او بر صفحۀ خاطر
به روی صحنه می آیند

می گریند، می خندند
پاره ای دست گروهی را

با زنجیر می بندند.
آن که غالب

وان که مغلوب است
بازی اش خوب است

کارگردان را
بازی دلچسب و مطلوب است.

ای تماشاگر!
ای زدیدِ صحنه ای خرسند

وز نگاه پرده ای غمگین
خود به روی صحنه ای شاید.

 


رضا افضلی
ششم شهریور1352

نقل شده از مجموعة شعر (در شهر غمگرفتی پاییز)