اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

پیشانیِ بلندت دریایی از عسل بود( رضا افضلی )


پشتِ درخت های تناور

**
به: زنده یاد دکترغلامحسین یوسفی

 

**

پیشانیِ بلندت
دریایی از عسل بود
نحلِ نگاهِ تو
شهدِ هزار خرمن گل را
از قلّه ها و دامنه های کتابها
پر شور می مکید
دستِ تو چون کبوترِ عاشق
در برگ های درهمِ دفتر
با شوق می چمید

با آن که ابرهای کریمِ کلامِ تو
بر تشنگانِ خاک
گوهر نثار می کرد
با آنکه باغْسارِ تعابیرِ سبز تو
یاس و بنفشه داشت
ای روحِ احتیاط
وقتی که می نوشت

انگشتهای تو
از ترس رعشه داشت
شب های بی شمار
وقتی که خواب، سر زده می آمد
از شرمِ خلوتی که تو با دوست داشتی

از پشتِ پلک های صبورت
مثلِ نسیمِ صبح گذر می کرد
آن قدر

بیدار می نشستی و می گشتی
در کوچة خطوط
تا آسمان ز شرم
رخساره را به رنگ سحر می کرد

حتّی هنوز هم
در سینه ریزِ حلقة هر درس
هر روز می درخشی
چون گوهری درشت
هر کس به قدرِ تشنگیِ خویش
از آبشارِ پاکِ کلامت
نوشیده مشت مشت

ای کوتوالِ قلعة تقوا
در شهرِ معنویتِ انسان
رسمِ زمان هماره چنین است
پشتِ درختهای تناور
یک سایه با تبر به کمین است

افسوس
دستانِ روزگار
دریایی از عسل را
در خاک کرده است.

 

رضا افضلی

17/10/69