اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

پگاهان، موقعِ شرمِ شفق ها( رضا افضلی )


درخشد توتِ شیرین بر طبق ها

**

پگاهان، موقعِ شرمِ شفق ها
درخشد توتِ شیرین در طبق ها

به فرقِ توت ها مُشتی گلِ سرخ
شده بر هر طَبَق چون کاکُلِ سرخ

زراهِ باغ می آید طبق ها
«طبق کش» می رسد غرقِ عرق ها

یکی سر می رسد، پای پیاده
طبق را روی لُنگِ سرنهاده

یکی رانَددوچرخه، شاد و سرمست
طبق بر سرگرفته با یکی دست

دو تن گیردطَبَق رابا تکاپو
نهد با «یاعلی» برروی سَکّو

زند مردی به معبر دم به دم جار
کند این بیت را پیوسته تکرار:

«عسل درباغ هست وغوره هم هست
زلیخا هست و فاطی کوره هم هست»

فروشد توتِ شیرین را به مردم
سفید و نرم،مثلِ کُرکِ قاقُم

پسِ درهای دکّان های بسته
به اطرافِ طبق،جمعی نشسته

خورد با پنجه های «لیچ» و چسبان
زسینی توت را در جمعِ یاران

یکی با خالکوبِ روی بازو
ببلعدتوت از کفّه ی ترازو

دلش را چون زند شیرینی تَر
کشد او کاسه ای از دوغ را سر

پر از قیماق و گَردِ سبزِ نعنا
بنوشد یک نفس دوغ گُوارا

زمانِ توت بس کوتاه باشد
چو عمرِ آدمی یک «آه» باشد

ز باغِ دم، اگر توتی نچینی
دمِ دیگر در آن چیزی نبینی

 

به نقل از منظومة بلندمنتشر نشدة

(مشهدی های قدیمی)

سرودة در سال ۱۳۷۷

رضا افضلی