اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

پنهان نمی توان کرد، ما را که آشکاریم (رضا افضلی)

 

فرزندهای طوفان

پنهان نمی توان کرد، ما را که آشکاریم 
پیداست چهرۀ ما، خورشید نور باریم

گرباغ های مارا در شعله ها بسوزند
روییم و گل فشانیم رویانیِ بهاریم

هر لاله ای که افتد، صد دشت لاله خیزد
بر خاک چون ستاره، انبوه و بی شماریم

روح طراوت ما بی کار کی نشیند
پیمانه نوش و رقصان، امواج لاله زاریم

ترسی به دل نباشد،ازکوه و درّه مارا 
موج زلال رود و رقصنده آبشاریم

خود قلّۀ دماوند رمزی زهیبت ماست
ضحاک تا شود محو،چون کاوه استواریم

این شعله های نو نو، بر ما اثر ندارد
از موج های دوزخ عمری ست ره سپاریم

ازآتش بلندِ، سودابه های پنهان
با پاکیِ سیاوش، پیوسته در گذاریم

گاهی صبور چون کوه، گاهی روانه چون سیل
بی وقفه در خروشیم، دریای بی قراریم

امواجمان چو زاید فرزند های طوفان 
هر کوه را به آنی، درپنجه می فشاریم


رضا افضلی

3/4/92