اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

نشیند چار زانو مردِ رمّال ( رضا افضلی )


زنان آیند پیشش مخفی ازشو

**

نشیند چار زانو مردِ رمّال
کند وا سرکتاب و می زند فال

زنان آیند پیشش، مخفی از شو
که خواند بهرِآنان وِرد و جادو

کتابی قهوه ای دارد به بُقچه
کنارش حِرزها را کرده بُنچه

دعاها هستة حِرزِجواد است
عِلاجِ سرد باد و گرم باد است

فروشد در بساطش مردِ شیّاد
ز«شیر مرغ و جان آدمی زاد»

فروشد غافلان را باطلُ السِحر
دهد داروی افزون کردن مِهر

برای جلب، دارد مُهرة مار
برای دفع، پیهِ گرگ و کفتار

نشاند کودکی را مردِ کف بین
به پیشِ آینه، با مکر و تلقین

بیندازد به روی طفل، چادر
زتلقیناتِ خود، اورا کند پُر

//به شیشه عطرِ یاس و عطرِ سُنبل//

صفوفِ شیشه، چیده در دکان ها
شده رنگین تر از رنگین کمان ها

دمد زآنها بهارِ شادی افشان
که معبر گیرد از بوی خوشش جان

به هر سو شیشه ای با عطرِ رنگین
فروشد عشوه در ظرفِ بلورین

به شیشه، عطرِ یاس و عطرِ سُنبُل
بنفشه،رازقی،مریم ،قَرَنفُل

رسد از هریکی بوی جوانی
بنفش و زرد و سبز و ارغوانی

//صفِ تسبیح، چون انگورِآونگ//

دکان هایی است مثلِ تاکزاران
که دل را می برد از رهگذاران

عقیق و شیشه وفیروزه وسنگ
کرشمه می فروشد رنگ وارنگ

سیاه و سرخ وسبز وزرد و آبی
بنفش و صورتی رنگ و شرابی

شده از لعل و لاک و گونه گون سنگ
صفِ تسبیح چون انگورِآونگ

مثالِ موج های آتش و دود
درخشد دسته های «شاه مقصود»


به نقل از منظومة بلندمنتشر نشدة

(مشهدی های قدیمی)

سرودة در سال ۱۳۷۷

رضا افضلی