اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

ما که هستیم؟ مردمیِ هشیار، ( رضا افضلی )


اهل ایران

**

ما که هستیم؟ مردمیِ هشیار، اهلِ ایرانِ جاودان بیدار
نیک پندار و نیک پی گفتار، نیک هنجار و مینوی کردار

ادب و شعر مان جهان پیما، رسم و فرهنگمان هماره به جا
دانش ما بهارِ نشو و نُما، هنر ما یگانه در اقطار

افتخارگذشته مان در اوج، ذوق ها مان یگانه و بی زوج
چون که دریای ما زند یک موج، صد«نوبل» می بریم و صد «اُسکار»

زورگویان چه حکم ها راندند، آمدند و به قرن ها ماندند
خصمِ خود را زخاکمان راندیم، گر همه ترک و تازی و تاتار

ما غیوریم و بردبار و صبور، قلّة شوکتیم و اوج غرور
رانده از خویش حاکمان شرور،دل ما پُر ز پَرتوِ دادار

مردم صلح خواه ما شاداب، دلشان باصفاتر ازمهتاب
گُرد هامان چو بیژن و سهراب، همه رستم به عرصة پیکار

پهلوانان ما همه تختی، با جوانمردی و جوانبختی
همه شان در مصیبت و سختی، پوریا وار،خَلق خود را یار

دختران، گُرد آفریدِ زمان، پسران نرّه شیر و پیلِ دمان
مرد و زن ها به صحنة ناورد، یَلِ نخجیر بند و شیر شکار

زن و دختر بهار زیبایی، همه شان عاشقان دانایی
باهنر،گرمِ دانش افزایی، شهرة عالمند و میداندار

مادران در مقاومت مهتر، کودک عشق را همه مادر
بر همه مهرگستران سرور، در صبوریّ و مردمی سالار

پدران مرد کار و ذوق و شعور، وقت سختی چو قلّه های صبور
وقتِ شادیّ و شوق اهل سرور، همه جدّی به وقت دانش و کار

عالمان جدید و عهدِ قدیم، همه برجستگان شعر و علیم
نخبه در طبّ و حکمت و تنجیم، فکر هاشان گلِ همیشه بهار

صاحب عید و جش بسیاریم، اهل شادیّ و عیشِ سرشاریم
نتوانست سورِ ما ببَرَد، محتسب در سراسر اعصار

ایزد مهر گفته تا باهم، یاور و یارو مهربان باشیم
وقتِ اندوه و موقع شادی، دلمان با عطوفت بسیار

اهل نوریم و روشنایی ها، ما و از تیرگیِ جدایی ها
تن به ظلمت نمی دهیم و همه، از سیاهیّ و اهرمن بیزار

همچو این بیت شمس دلگیریم، از دد و دیوِ تیرگی سیریم 
آرزو می کنیم، شیر خدا،وان قوی رستم بزرگ تبار1

رندی «حافظ» است و هوش «عبید»، همره روح «مولوی» درما
جاودان باد میهن مزدا، تا که برجاست گنبد دوّار.

 


رضا افضلی

10/12/90

1-زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست. غزلیات شمس تبریزی،مولانا