اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

ما آموزندگانِ پروازیم( رضا افضلی )


آموزندگانِ پرواز

**

ما آموزندگانِ پروازیم
چون ابرهایی که بال می زنند
تا در نقطه های دیگر
ببارند

ما از اتوبوسها
کتابخانه ساخته ایم
ما صعوبتِ گُدارها را
چون معانیِ پیچیده در می یابیم

و چراغهای چشمک زن
ما را به هم معرفی می کنند
نوازندگانِ دوره گرد
شادی را در اتوبوس ما
می پراکنند

و سربازانِ خسته
بر شانة ما به خواب می روند
با کارزادان
شیرِ سپیده دم را

می نوشیم
آنان خشت روی هم می گذارند
تا ما بنای آدمیّت را

بالا ببریم
با فکرهای تاول زده
و ذهن های پینه بسته
بر می گردیم

تا در قهوه خانه های بیابانی
با چای داغِ قوری
دردِ استخوانمان را
آرام کنیم

با مردمی ساده
در جدول ها بذرِ الفبا می پاشیم
شعله های شفق را
از تابلوِ شیشه های اتوبوس

و گردشِ ماه را
در پنبه زارهای ابر
و آرشة باد را
بر رشته های جادّه ها
می بینیم

ما در ایستگاه های بازرسی
با کیف های خستگی
فرود می آییم
تا بی گناهیِ خود را به اثبات رسانیم
رانندگانِ بیابانی
نامِ ما را از بَرَند
و چایمان را
با لبخند شیرین می کنند

پیشه وران و گدایانِ حرفه ای
ما را می شناسند
و کلاه مخملی های « ترمینال »
برایمان دست تکان می دهند
قلب بزرگِ شهرها
ما را به جوارح می رانند

تا چهره ها را
ارغوانی کنیم
و در مغزهای جوان
بچرخیم

بادهایی نامعلوم
رمة ابرها را حرکت می دهد
تا بر مزارع دور دست ببارند
پروانه های عاشق در راهند
تا بر برگهای رنگین
بیارامند
ما کهکشان های آوازیم
ما آموزندگان پروازیم.

 

رضا افضلی

9/1/73