اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

طبق ها، بر سرِ چندین «طبق کَش»( رضا افضلی )


جهیزه می رسد روی طَبَق ها

**

طبق ها، بر سرِ چندین «طبق کَش»
رَوَد ازکوچة اِسپند و آتش

گهی اندک،گهی تا چِـل طبقدار

جهیزه می بَرَد از کوی و بازار

جلو دارِهمه، «آییـنه- قرآن»
دو«لاله» در دو سوی آن نگهبان

حریر و تِرمه، پـوشاکِ نهانی
شده در زَروَرَق ها ارغوانی

به پشتِ چندتن، صندوق وقالی
پلاس و رختخواب و هم نهالی

سپندی،سینی اش چرخد به دستان
شده زآتش رُخَش چون می پرستان

شود چون «کوچه دالانی» مِه آلود
درخشد بدرها،در هالة دود

اثاثِ عشوه گر، روی طبق هـا
بَرَد دل را به پشتِ زَرورق ها

یکی پرسد که روی آن طبق چیست؟
یکی پرسد میان زرورق چیست؟

زنی از بام، در حالِ نظاره
کند در دل،طبق ها را شماره

چو پیدا می شود از دور،خونچه
شکوفد درچه ها مانند غنچه

شود «گِلکار» پشت بام هم مست
نهد «ماله» زذوق خوانچه از دست

سوی بنّا چوآید، ناوه کَش، زود 
بریزدگِل ازآن ظرفِ گِل اندود

نهاده آستین را برعرق ها
نگه دوزد، به رنگین زَروَرق ها

زمین از خونِ قربانی شده تر 
به کوچه از شلوغی گشته محشر

(زنی با پنجة گلگون،زندکف)

عروسِ منتظر مانَد به خانه
به موجِِ های وهوی شادمانه

تگرگِ نُقل و تکرارِ«شولولو»
برآرد صاعقه زان چشمِ جادو

زنی باپنجة گلگون،زنددف
به آهنگش زند انبوه زن کف

میانِ شادیِ چشم انتظاران
رسد داماد، باخویشان و یاران

میانِ جمعِ مهمانانِ دلشاد
پدرآید سوی اقوامِ داماد

 

به نقل از منظومه ی بلندمنتشر نشده ی

(مشهدی های قدیمی)

سروده در سال ۱۳۷۷

رضا افضلی