سیاهِ تُنبکی خواند ترانه
**
ز روی تخته حوضِ خانه ای باز
کند پرواز،صوتِ ساز و آواز
به روی قابِ حوضِ پهنِ خانه
سیاهِ تُنبکی خواند ترانه
درونِ خانه،خلقی دسته دسته
یکی اِستاده و آن یک نشسته
رُخِ دلقک زَنَد برق از سیاهی
دهد قِر،رو به روی تختِ شاهی
دَوَد نزدیکِ سلطان با تمسخر
بگیرد ریشِ زردش را به اَنبُر
زبام و از حیاط پر زآدم
صدای خنده برخیزد دمادم
«سیه» با« قبلة عالم» به بازی
کند برپنجة پا قددرازی
وزیر شاه، چون غُرّد که بنشین!
جَهَد بر پشتش و او را کند هین
وزیرش زیرِ ران تا می شود خر
تماشا گر زند از خنده پَرپَر
دو نقش آید ز هرآدم به بازی
به هر فصلی نُماید نقش سازی
شود گه تعزیه خوان، گاه مطرب1
رود در نقشِ شاه و خانِ نایب
به نقل از منظومۀ بلند
مشهدی های قدیمی
سروده رضا افضلی به سال1377
1/شود گه تعزیه خوان گاه مطرب: بازی کن نقش تعزیه، در نمایشنامه های رو حوضی دیگر هم شرکت می جست. مثلی می گوید :
نه به آن ز... کل... شدنت/نه به این دایره و تنبک زدنت/رک:جعفرشهری
رضا افضلی