تنهایی
در انزوا ، گر فارغ از غوغایم ای دوست
پویای راهِ روشنِ فردایم ای دوست
در جستجوی چشمة پاکِ صداقت
خشکیده است از تشنگی، لبهایم ای دوست
بودم زمانی موجِ خشم آگین و اینک
چون ساحلِِ بی جنبشِ دریایم ای دوست
اینک که بینی رَسته از غوغا گری ها
باشد فرازِبرج خلوت، جایم ای دوست
وقتی که تنهایی کنارم می نشیند
باور مکن گر گویمت، تنهایم ای دوست.
رضا افضلی
مشهد1351