امّید
به هنرمندِ صمیمی سعید شریفی
**
خاک بی قوتم، ولی امّیدِ باران با من است
شاخة خشکم، ولی شوقِ بهاران با من است
چون شبِ یلدایی و سرمای سوزان بگذرد
صبح فردا، آفتابِ نورباران با من است
این زمین،درپنجة من همچوگوی کوچکی است
تا که دستِ مهربان و گرمِ یاران با من است
تا به آن سوی جهان، با دست ها پل می زنم
تا که دستِ بی شمار و بی شماران با من است
در شکوفه غرق خواهد شد درختم، عاقبت
زان که روحِ زندگی بخشِ بهاران با من است
خون برقصد در رگانم با سرودِ آرزو
رقصِ سرخ و پیچ و تابِ لاله زاران با من است
بوی شادی، لطفِ شبنم، رقصِ آرامِ نسیم
شوقِ گنجشکان و شورِ آبشاران با من است
در دلم طاووسِ رنگینِ هزاران آرزوست
جلوة رنگین کمانِ بعدِ باران با من است
رضا افضلی
18/11/64