اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

بَراین که خفته است به گورش (رضا افضلی)

 

مُردم از حیوانی و آدم شدم...مولوی
*
اکنون که آدمیم
...
.
بَراین که خفته است به گورش 
با بغض مَنگرید!
با زندۀ همیشه، نیازِ وداع نیست
.
ماساکنانِ زندۀ این طُرفه عالمیم 
درگردشِ قرون
با رنگ و شکل و وضعِ دگرگون
تا جاودان به دیگِ زمین، آشِ درهمیم
.
در آمد و شُدیم
دیروز مان اگرچه، چو آینده مبهم است
با شکل های دیگرِ خود، این جا 
همراه و همدمیم
.
حیفا بهشت را 
این جا برای خویش نسازیم
اکنون که آدمیم.


رضا افضلی

19/9/94