اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

به میدانگاهِ یک «دیوانه خانه( رضا افضلی )


به میدانگاهِ یک «دیوانه خانه»

**

به میدانگاهِ یک «دیوانه خانه»
دَوَد مردی به شکلی کودکانه

یکی مُحکم گرفته، بندِ شلوار
شده خاموش، مثل نقشِ دیوار

یکی روی زمین،خوابیده برپُشت
حوالت می کند بَر ابرها مُشت

خیالی افکند بر آسمان تیر
زشستِ خود، چوکودک می مکد شیر

همه بدحال ها، باشنددر بند
که خیزد خشمشان باغُرّشی چند

شده سوراخ، درطول زمانه

(لطیفه)

به دیواری، درین «دیوانه خانه»
شده سوراخ درطول زمانه

به نوبت دسته ای دیوانه،گاهی
درآن سوراخ اندازد نگاهی

بدان ها شک کند روزی پرستار
کند سررا درآن سوراخِ دیوار

نبیند هیچ در سوراخِ روزن
بگوید در صفِ دیوانه هازن:

که دادم هر چه گردن را، درآن پیچ
ندیدم در میان روزنش هیچ

یکی دیوانه گوید: ما خمیدیم
در آن صد دفعه و چیزی ندیدیم

تو می خواهی درین روزن، به یک بار
کنی با آن که آن جا نیست دیدار؟

 


به نقل از منظومة بلندمنتشر نشدة

(مشهدی های قدیمی)

سرودة در سال ۱۳۷۷

رضا افضلی