اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

ای درختان چه گذشته ست به برگ و بَرِتان(رضا افضلی)


ای درختان
..............
...
.
ای درختان چه گذشته ست به برگ و بَرِتان
کی خزان رَدشده چون گلّۀ زرد از سرتان 
.
گاهوارانِ همه چلچله ها، گاه بهار!
از چه کردند کلاغانِ خزان معبرتان 
.
باد، برگانِ شما را به سحرگاهان برد
تاکند خاک و رَوَد خاطره شان از سرِتان
.
پیش پاییز شکستید ولی خم نشدید 
جان سپردید و ندادید به او سنگرِتان
.
ریشه هاتان همه بر خاک زده پنجه، چه غم 
گرکند آتشِ پاییز چو خاکسترتان
.
چشم در راه بهارم که به یک چَشم زدن 
می کند جامۀ گلبافِ طرب در برِتان
.
آسمان نُقل ببارد به سراپای شما 
از شعف، نعرۀ شاباش زند تُندرتان 
.
من بدین خوابِِ شما مرگ نگویم زیرا
گلِ صد رنگِ بهاران دمد از باورتان



رضا افضلی

12/10/63

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.