اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

. پس از افطار،طفلان همچوگلّه( رضا افضلی)


پس ازاِفطار،
طفلان همچو گلّه
..
..
.
پس از افطار،طفلان همچوگلّه
شوند آماده در نافِ محلّه
/
یکی شان می شود مانند چوپان
به گِردش منتشر، چون گلّه یاران
/
بخواند نغمه ای را چون ترانه
بکوبد خانه ای را بی بهانه
/
کنارِ خانه،گِرد آیند و یکسر
بخواند جمع، بیتی را مکرَّر
/
که «آمد روزه با سیصد سواری
به چوبَت می زند تاروزه داری»
/
گهی از آستینِ تیره دالان 
شود دستی و بُشقابی نُمایان
/
و یا همچون شَهاب آید به پایین
نباتِ شاخه، با حجمِ بلورین
/
زشادی دستۀ کودک دمِ در
برای شُکر، خوانَد بیتِ دیگر
/
بخواند خانه اش را «روی بَرباد»
خدای خانه را چون «شاه داماد»
/
وگاهی از فرازِ بامِ خانه
زسطلی،آب می گردد روانه
/
شود بس جامه از باران آن تر
گِل آگین می شود از خاک معبر
/
فراری جمع خشماگین بدان گاه
سرودی زشت را خواند به اکراه
/
به حُزن و خنده، آن جمع مُکدَّر 
حیاط دیگری را می زند در


به نقل از منظومة بلندچاپ نشدۀ (مشهدی های قدیمی) 
سرودۀ رضا افضلی در سال ۱۳۷۷

  رضا افضلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.