اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

باید چه کنم ای دل، با این همه دلتنگی( رضا افضلی )


ای کاش به باغ آیی

**

به: حسین شیدفر

**

باید چه کنم ای دل، با این همه دلتنگی
وقتی ندهد صَد خُم، یک جُرعه میِ شنگی

حتّی نکشم آهی، بر نیمکتِ بُستان
ترسم که رسد صوتم، برپیکرة سنگی

بر کورة صبّاغان، صد رنگ زند قُل قُل
تا کس ندهد جولان، با جامة بی رنگی

چشمم به افق هر شب، تا ماه به رقص آید
در حلقة اخترها، با دایرة زنگی

تاپای بکوبد دل، از روی حسد دستی
از سقف کَنَد مَه را، چون میوة آونگی

دانی به چه می ماند، دل بی رخِ او در شب
چون ماهیِ بی جفتی، زیرِ پلِ دلتنگی

ای کاش به رقص آیی، چون شانه به سر ای دل
گِردت گل و پروانه، قوسِ قُزَحی رنگی

ای کاش به باغ آیی، در نم نم باران ها
جویت ز شعف دف زن، بادت ز طرب چنگی

 


رضا افضلی

19/11/76

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.