اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

به عصرِجمعه خلق آید شتابان ( رضا افضلی )


دمِ دروازة پایین خیابان

**


به عصرِجمعه خلق آید شتابان
دمِ دروازة پایین خیابان

دمِ دروازه، باشد جای مشهور
رسد جمعیّت از نزدیک و از دور

جَهانَد آن یکی میمون ز چَنبر
پَرَد میمون ازین سو ،سوی دیگر

یکی چرخد به میدان، مار بردوش
خمانَد مار را، از گوش تا گوش

کند بر جُملة ماران امیری
بگیرد مارها را با دلیری

یکی باشد به حالِ«پرده خوانی»
زند فریادها با ناتوانی

به روی پرده، نقّاشی کشیده
سوار و اسب و دستانِ بریده

به یاد و سوک «عباسِ عَلَمدار»
شده هردیده ای گریان و خون بار

به حلقِ«پرده خوان» چرخدسرودی
کند گاهی قیام و گه قعودی

برای رفعِ انواعِ بلاها
فروشد تک به تک گاه از «دعاها»

که خواهد شد به بازوبندِ چرمی
علاجِ «چشم زخم» و«سرد و گرمی»

به گردِ قوچ های شاخ برشاخ
برآید آفرین و «نُچ نُچ» و «آخ»

خروسان درقفس ها چون اسیران
به جنگ یک دگر مانند شیران

درِهردو قفس چون بازگردد
نبردِ تن به تن آغازگردد

به روی هم شودچنگالشان تیز
ببارد از هوا برفِ پرِ ریز

گروهی بی صدا برگردِ آنان
زحیرت، جُملگی چون بی زبانان

 

به نقل از منظومة بلندمنتشر نشدة

(مشهدی های قدیمی) 
سرودة در سال ۱۳۷۷

رضا افضلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.