اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

با من ای گلچین! سخن از رسمِ گل چیدن بگو( رضا افضلی )


گلچین

به استاد زنده یاد: احمد گلچین معانی


**

با من ای گلچین! سخن از رسمِ گل چیدن بگو
از نشاط و شورِدل، هنگامِ بوییدن بگو

در میانِ دستة پروانه های رنگ رنگ 
از گُل و پروانه و برشاخه رقصیدن بگو

ای گذشته عمرِ تو در گردشِ «پیمانه» ها
از شب و در گوشة «میخانه» خوابیدن بگو

خوشه های تاک هایت روشنی بخشد به شب
از خُمِ خورشیدی و در شب درخشیدن بگو

هرکتابت صد سبدگل می بَرَد درخانه ها
از شبِ میرابی و در باغ چرخیدن بگو

ای که با یک «کاروان» شاعر، شدی تا قلبِ «هند» 
از شکوه و شادیِ خلوت نَوَردیدن بگو

ای که داری معدنِ مضمونِ بکرِ «مشترک» 
از وجوهِ اشتراکِ شعر و رنجیدن بگو

ای که رفتی با عصا و هفت کفشِ آهنین
از بیابانِ «وقوع» و خامه ساییدن بگو

ای که هستی کاشفِ تصویر های شاعران
با منِ عاشق ز لَذّت های کاویدن بگو

ای تراشیده نگین سبز و سرخ و صورتی 
اندکی از شیوة معنا تراشیدن بگو

چون که در «فرهنگِ» تو تصویر های «صائب» است
از عُروج آه و از یک غنچه خندیدن بگو

زایش معنی است، کار شاعرانِ طُرفه کار
از عذاب و لَذّتِ مردانه زاییدن بگو.



رضا افضلی

3/9/۷۵

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.