اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

غنی پوشد، حریرِ نرم و زیبا( رضا افضلی )


به روی فقر می خندد لبِ شاه

**

غنی پوشد، حریرِ نرم و زیبا
شود درجامه، طاووسی فریبا

لباسِ فقر روشن یا که تیره
زرنگین وصله ها داردجزیره

بسی مسکین شود با مرگ،خاموش
شود در دخمة سردش فراموش

به دست آورده نان،از«چرخ ریسی»
سپرده عمرِخود درفقروپیسی

نگردد دور ازو اندوه با خشم
که می ریسد به دوکِ روز و شب پشم

شود پا و کمر خشک ازنشستن
به گاهِ پسته و فندق شکستن

یکی تسبیح می سازد ز«مُهره» 
یکی در «مُهر» سازی گشته شهره

غبارِخاک وخُل باشد روانه 
به هر جای فضای تنگِ خانه

همه باشند «دایم نا امید»ان
به راه زندگی،«هردم شهید*»ان

زدیوارِ خراب و زشت درگاه
به روی فقر می خندد لب شاه

 

به نقل از منظومة بلندمنتشر نشدة

(مشهدی های قدیمی) 
سرودة در سال ۱۳۷۷

رضا افضلی


*هردم شهید: بی نوا، تهی دست، کمبغل/رک: فرهنگ گویشی/ این ترکیب را افغانی ها به کار می برند.
در تصویر:چاقو تیز کن با چرخ پایی اش در کنار جوی آب خیابان.زنان در کنار جوی به شستن مشغولند.
آب خیابان: یا « آب بالا خیابان » آبی که از بیرون از مشهد می آمد و وارد شهر می شد و از جوی بالا خیابان می گذشت و سپس از صحن کهنه به پایین خیابان می رسید.در لهجه مشهدی ها :جوب خیابان.
کُرُزُن انگلیسی،آب خیابان را که از میان خیابان های علیا و سفلی می گذشت و دو سوی آن محلّ نشستن و تفریح برخی از مردم مشهد بود به خیابان شانزه لیزه در پاریس مانند کرده بود.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.