اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی
اشعار رضا افضلی

اشعار رضا افضلی

شعر و ادب پارسی

ادای نذرِ خود را شاه عبّاس( رضا افضلی )


ادای نذرِخود را شاه عباس

**

ادای نذرِ خود را شاه عبّاس
رها سازد، مُرصّع تختِ الماس

زشهرِ اصفهان پای پیاده
به سوی شهر مشهد رو نهاده

به خود داده لقب «کلبِ علی» را
نشانده روی مُهرِ خود «ولی» را

پس و پیشِِ رهش اردوی بسیار
برای راحتِ او می کند کار

به همراهش بسی پیر و جوان است
که روی «هودج» و«تختِ روان» است

(همان باقتلِ عامش زورکرده
برادر های خود را کورکرده

پسر کشته، پدر را کرده محبوس1
کنون دارد پیاده نیّتِ توس)

به اردو با دو تن پای پیاده
به مشهد ، از رهِ «تون» پانهاده

خبر پیچیده در هرجا شتابان
یاده رفته مشهد شاه ایران

مُیّسَر می شود هرروز، شه را
شود پوینده «شش فرسنگ»ره را

بنا گردیده، هر منزل رباطی
که باشد کاروان ها را بساطی

رُباطان را دهد هرکس شماری
یکی کم بوده گویی از هزاری


//شود چترِمرصّع، سایه گاهش//


گروهی پیشِ شه همواره درراه
که سازد راهِ اورا صاف و کوتاه

اگر خواهد، شکوفدخیمه گاهش
شود چترِ مُرصّع،بامِ راهش

زده زانو به راهش،کوهِ بسیار
زابرِِململین،پیچیده دستار

دهد مستی به شه،در بزم شاهی
کبابِ کبک و قوچ و مرغ و ماهی

دمادم چاکرانش حال جویان
به فرمان، در کنارش راه پویان

شده این شاه را پیوسته عادت
شود گاهِ اذان گرمِ عبادت

همیشه جانمازش بوده همراه
که بگزارد، نمازش را سرِِگاه

شود سجّاده اش از گُل مُعطّر
چو آید نغمة اللهُ اکبر

جلوداران او خدمت گزارا ن
دمادم با خبر از راه داران

شود تا شاه ازکشورخبردار
پیاپی پیک ها آید زدربار

به مشهد، پادشه درجمع مردم
رسد آخر به روز بیست و هشتم

 


به نقل از منظومة بلندمنتشر نشدة

(مشهدی های قدیمی)

سرودة در سال ۱۳۷۷

رضا افضلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.